دورتادور میز بزرگ جلسه، سبیل به سبیل آدمهایی نشسته اند که هیچ کدام از فردای قدرت خود خبر ندارند الا شخص اول مملکت که چمدان رفتنش همین طور نیمه باز گوشه اتاق استراحتش افتاده و گاه گداری پنهانی قاب عکسی، یادگاریای چیزی به آن اضافه میکند. محمدرضا بعد از تظاهرات گسترده تاسوعا و عاشورا، دیگر راستی راستی باورش شده، شعلههای این خروش مردمی خاموش شدنی نیست. تا قبل از آن، هرچه امثال علی امینی زیرگوش شاه خوانده بودند که کار دارد به بن بست میکشد و امروز فردا، چارهای جز تشکیل شورای سلطنت نداریم، محمدرضا ابروهای سیاهش را درهم میکشید که «میخواهید برای من لَلِگی کنید؟».
حتی از تصور اینکه مملکت را بسپارد به یک تیم نیابتی و از کشور خارج شود، خنده اش میگرفت. اردشیر زاهدی، سفیر ایران در آمریکا هم بارها رأی او را زده بود که زیربار چنین پیشنهادی نرود، اما حالا همه چیز عوض شده بود. دست آخر هم با اشاره تأیید سیاست مدارهای کاخ سفید مجاب شد رضایت دهد از ایران برود و باقی کارها را بسپارد دست شورای سلطنت. از یک هفته پیش هم جام شوکران را سرکشیده بود و به امضای خودش علی امینی را مأمور کرده بود اعضای شورای سلطنت را دستچین کند.
تمام آدمهایی که حالا دور میز جلسه نشسته بودند، تا حد امکان از فیلتر مقبولیت عمومی جامعه عبور کرده بودند. امینی، بنا را به انتخاب چهرههایی قرار داده بود که در فعالیتهای ملی و اسلامی سابقه مشهودی نداشته باشند. مانده بود، ریاست شورا که مهره کلیدی و برجسته آن بود.
نام رئیس شورا، میتوانست نگرش عمومی جامعه را به کارکرد این مجموعه عوض کند. باید کسی میآمد که در قالب یک شخص میانجی، بتواند زبان مشترکی با دولت و نیروهای انقلابی و مذهبی ایجاد کند. سیدجلال الدین تهرانی، با سابقه نیابت تولیت آستان قدس رضوی و حضور در مجلس سنا میتوانست بهترین گزینه باشد. آقایان همگی موافق اند. از خود محمدرضا شاه گرفته تا بختیار و علی آبادی و قره باغی و سایر اعضا.
حالا محمدرضا پهلوی در رأس میز نشسته و اقرار میکند این شورا میتواند تمام اختیارات سلطنت را داشته باشد. ارتش هم از او پشتیبانی کند تا رفته رفته زمینه انتقال آرام قدرت از نظام سلطنتی به حاکمیت جدید فراهم شود. قبل از پایان جلسه هم بنا شد طرح زمینه انتقال قدرت مسالمت آمیز برای امام خمینی (ره) در پاریس ارسال شود و تمام.
آسانسور طبقه بالا، از خوابگاه استراحت شاه آرام آرام پایین میآید. محمدرضا حتی با اورکت بلند زغال سنگی اش هم احساس سرما میکند. کاخ، آرام و خلوت است. چند نفر خدمتکار دارند سالن طبقه همکف را جارو میکشند. همه چیز شبیه به یک روز عادی است، اما چشمها چیز دیگری میگویند.
در آسانسور که باز میشود، محمدرضا اشارهای به کارگرها میکند که وقت، وقت خداحافظی است. ممدگالیور آسیمه سرتر از باقی خدمتکارها خودش را میرساند به محمدرضا. پاهای شاه را بغل میگیرد و جوری که کودک به مادرش چسبیده باشد، التماس میکند نرود. خدمه دربار که همگی جیره خوار خوان پهلوی اند، در غیاب شاه از اتفاقات غریب پیش رو بیم دارند. آرامش و معیشت آنها در گرو حضور محمدرضاست.
ممدگالیور را دست آخر فرح با آخرین قولِ پیش از رفتن آرام میکند: «چرا گریه میکنید؟ قرار نیست برویم، برمی گردیم، هیچ نگران نباشید، به سر اعلا حضرت برمی گردیم. الان سیاست اقتضا میکند که برویم ولی به سر اعلا حضرت برخواهیم گشت، شما هم کاخ را ترک نکنید. دقیقا مثل زمانی باشید که ما بودیم.» و بعد هیچ کس به روی خودش نمیآورد که برگشتی در کار نیست. این را همه میدانند. فرح هم دیگر پالتوی فتر خزدوز قهوهای اش را به شانه میکشد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند دست در دست محمدرضا به طرف هلی کوپتر حرکت میکند.
عباس شرفی و نصرت ا... خان و ممد گالیور و باقی خدمه، با چشمهای نگران و بلاتکلیف قدمهای شاه و ملکه اش را تا رسیدن به پلههای بالگرد دنبال میکنند. ملکه که حرف بیراه نمیزند. حتما برمی گردند دیگر.... ساعتی بعد محمدرضا در آن آخرین دقایق پایانی جلال الدین تهرانی را میکشد کناری و با اضطراب میپرسد: «سید! مأموریت من چه میشود؟» سید جلال هم میگوید: «مأموریت الهی را به جد من سپرده بودند که ۱۴۰۰ سال پیش انجام داد. شما مأموریت آسمانی نداشتید!»
دو روز از رفتن شاه گذشته که پای سیدجلال تهرانی از پلههای هواپیما به خاک فرانسه میرسد. حالا او در کسوت عالی رتبهترین شخصیت سیاسی حکومت پهلوی، به نوفل لوشاتو آمده تا طرح شورای سلطنت را برای حضرت امام (ره) شرح دهد. رسانهها چشم دوخته اند به سرنوشت ملاقات. درنهایت، نتیجه این جلسه میتواند مسیر مبازرات انقلابی را عوض کند. یک توافق سازشگرانه یا یک مخالفت قاطعانه؟
خبر درخواست ملاقات سیدجلال الدین تهرانی که به امام (ره) میرسد، در حضور حاج احمدآقا و آیت ا... اشراقی و یکی دو چهره دیگر، ملاقات منوط به دو شرط اساسی میشود: اولی استعفای کتبی سیدجلال الدین تهرانی از ریاست شورای سلطنت و دومی اقرار به غیرقانونی بودن این شورا. سید جلال نیز بی آنکه قلم در دستانش بلرزد، نامهای بی نقطه، خطاب به امام (ره) مینویسد که حکومت پهلوی را با چالشی تازه روبه رو میکند. سیدجلال در نامه اش، علاوه بر کناره گیری از سمت ریاست شورای سلطنت بر غیرقانونی بودن آن اقرار میکند و پس از آن مهیای ملاقات با امام (ره) میشود. ملاقاتی کوتاه که در آن ۱۰ دقیقه پس از تسلیم استعفا، گپ و گفتی بر مبنای مناسبات رسمی برقرار شده و چیزی جز دعای خیر امام (ره) مطرح نمیگردد.
سید جلال پس از این جلسه، دیگر پیگیر بلیت بازگشت به ایران نشد. تصمیم گرفت بماند پاریس و به دور از هیاهوهای سیاسی، بار دیگر به علاقه دیرینه اش، نجوم بپردازد. یک هفته پس از سفر سیدجلال به فرانسه، شورای سلطنت برای همیشه منحل شد، اما تهرانی، تا سال ۱۳۶۶ در شانز لیزه پاریس زندگی کرد و پس از چهارسال، پیکرش به ایران برگشت. درست زمانی در خاک وطن (در حرم مطهری رضوی) آرام گرفت که کشور یک سالی بود از یک جنگ تحمیلی هشت ساله کمرشکن بیرون آمده بود و دولت سازندگی جمهوری اسلامی ایران داشت آرام آرام از تبعات جنگ، آواربرداری میکرد.
سیدجلال الدین تهرانی که سالها در علم نجوم ایران، از علمای بنام کشور به شمار میآمد، منزلش در سه راه امین حضور تهران و کتابخانه و قسمتی از اشیای نجوم و تمامی اثاثیه و مجموعه بی نظیری از اجناس عتیقه خود را وقف آستان قدس رضوی کرد. برخی از ابزارآلات اخترشناسی متعلق به خود را نیز به دانشگاه تهران اهدا کرد. از وی حدود ۳۸۰ جلد نسخه خطی به جای مانده که وقف کتابخانه آستان قدس رضوی شده است.
پس از دیدار تهرانی باامام (ره) که منجر به استعفای او از شورای سلطنت شد، این موضوع در رسانههای آن زمان بازتاب ویژهای داشت. متن استعفای تهرانی به این شرح است: «یکشنبه اول بهمن ۱۳۵۷ هجری شمسی مطابق با ۲۲ صفرالمظفر ۱۳۹۹ هجری شمسی قبول ریاست شورای سلطنت ایران از طرف این جانب فقط برای حفظ مصالح مملکت و امکان تأمین آرامش احتمالی آن بود، ولی شورای سلطنت به سبب مسافرت این جانب به پاریس، که برای نیل به هدف اصلی بود تشکیل نگردید.
در این فاصله اوضاع داخلی ایران سریعا تغییر یافت، طوری که برای احترام به افکار عمومی باتوجه به فتوای حضرت آیت ا... العظمی خمینی (دامت برکاته) مبنی بر غیرقانونی بودن آن شورا، آن را غیرقانونی دانسته و کناره گیری کردم. از خداوند و اجداد طاهرین و ارواح مقدسه اولیای اسلام مسئلت دارم که مملکت و ملت مسلمان ایران را در ظل عنایات حضرت امام عصر عجل ا... تعالی فرجه، از هرگونه گزندی مصون داشته و استقلال وطن عزیز ما را محفوظ فرمایند.»
سیدجلال الدین تهرانی